آیا زمانی شده است که در زندگی زناشویی دچار اختلاف نظر شده باشید؟ بطور مثال در مورد میزان مخارج خانواده و یا شیوه خرج کردن پول؟ و حتی در مورد یکی از رفتارهای فرزندتان با همسرتان به توافق نرسیده باشید.

شاید اختلاف شما در مورد زخم های کهنه ای باشد که بر روابط میان شما و همسرتان افتاده است: به یاد رفتاری بیفتید که همسرتان در یکی از مهمانی ها بروز داده و موجب رنجش شما شده و یا موضوعی باشد که هفته ها، ماه ها و شاید هم سالهاست که درگیر آن هستید و نتوانستید آن را حل کنید.

آیا این موارد برای شما آشنا هستند و شما را بیاد خاطراتی می اندازند که ناراحت می شوید؟

شاید شما از آن دست از همسران هستید که ترجیح می دهید به هر قیمتی که شده از بگو مگو جلوگیری کنید و در برابر خواسته های همدیگر تسلیم شوید، در این صورت هر مسئله ای را که در زندگی مشترکتان پیش آید را نادیده می گیرید و مانع از هرگونه توافق سازنده ای می شوید، ناراحتی های گذشته تان را در دل نگه می دارید و هرگونه گله و شکایتی را برای جلوگیری از دعواهای احتمالی نادیده می گیرید. اگر شما از این شیوه استفاده می کنید باید بگویم که تعجبی ندارد که در لحظه های بوجود آمده اختلاف و تعارض دیگر نتوانید خودتان را کنترل کنید و شروع به درگیری های بدتری کنید در واقع به مانند آرامش قبل از طوفان می ماند.

در این زمان است که این سوال را از خودتان می پرسید که: ” در این خانه مهربانی بود، صمیمیت بود، چه شد و برسر آن همه محبت و ابراز علاقه ابتدای ازدواج چه آمده است؟ ” با تعجب از خودتان می پرسید که چه اتفاقی افتاده و از چه زمانی اینگونه شد؟ چرا حواسمان به این موضوع نبود و اصلا چرا این اتفاقات افتاد؟ و کلی سوال دیگر که دایم ذهن شما را بخود مشغول خواهد کرد.

شاید این اتفاقی را که برایتان شرح می دهم برای شما هم افتاده باشد: بعد از ظهر یک روز تعطیل با همسرتان به مرکز شهر می روید و همسرتان تصمیم می گیرد که به چندین مجتمع خرید سر بزند و از مغازه ها و اجناس داخل آنها دیدن کند. مرد صبر و حوصله اش سر می رود و زن نیز از اینکه نمی تواند به تفریح مورد علاقه اش یعنی گشت و گذار در مجتمع خرید برسد ناراحت می شود و با خودش فکر می کند که: “هیچ وقت پیش نیامده که با من بیرون بیاد و باعث ناراحتی نشه” و در ادامه شاید هم مرد با این افکار مواجه شود: ” همیشه عادت به ولخرجی و وقت گذرانی در مجتمع های خرید دارد، اصلا وضعیت من را درک نمی کند.”

نکته جالب توجه این است که این فرد (زن یا شوهر) همان فردی است که وقتی با او ازدواج کردید از صمیم قلب او را دوست داشتید و عاشق او بودید، شخصی که صمیمانه دوست داشتید در شادی ها وغم ها، آسایش و سختی ها در کنار او باشید، اشکالات را نادیده می گرفتید و ادعا می کردید که با هم می توانید یک زندگی عالی بسازید که دیگران حسرت آن را بخورند. ولی با وجود بهترین آرزوهایی که برای این زندگی داشتید حالا چه برسرزندگی مشترک آمده که به نظر ادامه آن غیرممکن می آید.

تمام این موارد حاکی از آن است که زوج ها باید مهارتهای لازم را برای باهم بودن آموزش ببینند و به جای اینکه دایم خود را مشغول مشکلات تکرار شونده کنند به راه حل های موجود فکر کنند و آنها را حل کنند. در این ضمینه شما را دعوت می کنم کتاب آخ جون زندگی را مطالعه کنید و در صورت بروز هر سوالی آن را با ما درمیان بگذارید.

برای تهیه این کتاب همین الان عدد 22 را به شماره 09191111250 ارسال بفرمایید تا کارشناسان ما با شما تماس بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید